دمیدن روح امید: جنبش حقوق همجنسگرایان در آمریکا
در سال ۱۹۷۷، پس از انتخاب هاروی میلک، به عنوان عضو هیئت نظار شهر سانفرانسیسکو، سیاست در این شهر با یک طوفان مواجه شد. انتخاب میلک به عنوان اولین فرد آشکارا همجنسگرا به یک مقام عمومی در ایالات متحده، یک پیروزی آشکار علیه کلیشههای ضد همجنسگرا بود. توانایی میلک برای بسیج همجنسگرایان و غیرهمجنسگرایان به شکست یک پیشنهاد همهپرسی در سطح ایالت، برای محدود کردن شدید حقوق استخدامی همجنسگرایان منجر شد. گرچه میلک یازده ماه پس از انتخاب به قتل رسید، میراث وی در مبارزه برای حقوق همجنسگرایان، الهامبخش نسل تازهای از فعالان مدنی در ایالات متحده، مبارزه برای برابری جنسیتی و بسط آزادیهای مدنی برای همجنسگرایان زن و مرد شد.
بینش و انگیزه
در نیمه قرن بیستم، هنوز همجنسگرایان در ایالات متحده مورد تبعیض حقوقی و اجتماعی واقع میشدند. اما در سال ۱۹۶۹، طی حمله پلیس به یک میخانه همجنسگرایان، آنها به جای فرار از دست نیروهای حکومتی، از حق خود برای حضور در میخانههای همجنسگرایان دفاع کرده و به اعتراض به رفتار پلیس پرداختند. شورشهای پس از حمله که به شورشهای استون وال (نام یک میخانه) مشهور شد، قساوت پلیس را در معرض دید عموم قرار داد و جرقه اولین سازمان حقوق همجنسگرایان در ایالات متحده را زد. این سازمان «جبهه آزادی همجنسگرایان» نام داشت و هویتی ضد جنگ، مدافع حقوق مدنی و ضد وضعیت موجود سیاسی داشت. در همین دوره بود که همجنسگرایان آمریکا به طور انبوه به ساحل غربی این کشور و بالاخص به سانفرانسیسکو انتقال یافتند.
هاروی میلک یکی از مهاجران اولیه به محله مداراگر کاسترو در سانفرانسیسکو بود. او در آنجا آشکارا به عنوان یک همجنسگرا با شریک زندگیاش زندگی میکرد. اما حتی در این ناحیه «مداراجو» جامعه همجنسگرایان با تبعیض از سوی صاحبان کسب و کار محلی، هم به عنوان مشتری و هم به عنوان استخدامشونده مواجه بودند. میلک در سیاست محلی درگیر شده و برای یک مقام عمومی خود را نامزد کرد تا به تشویق برابری و پیشبرد حیات کارگران و اقلیتهای سانفرانسیسکویی بپردازد.

اهداف و مقاصد
میلک با توجه به تاریخ دیگر گروههای اقلیت در آمریکا، میدانست که تنها راه دستیابی به برابری برای یک فرد همجنسگرا انتخاب او به یک مقام عمومی بود. بنا به نظر میلک «تفاوتی مهم میان یک دوست و یک فرد همجنسگرا وجود دارد؛ دوستی در یک مقام عمومی و فردی همجنسگرا در مقام عمومی و این هنوز یک تفاوت حیاتی است. … دیگر کافی نیست که دوستانی به نمایندگی از خود داشته باشیم. بدون توجه به آنکه آن دوست تا چه حد خوب باشد.»
میلک پس از باختن در سه رقابت اول انتخاباتیاش، به عنوان مقام ناظر سانفرانسیسکو در سال ۱۹۷۷ انتخاب شد. میلک به عنوان اولین مرد همجنسگرای انتخاب شده به یک مقام عمومی در ایالات متحده، به نقطهای قابل توجه در مبارزه برای حقوق همجنسگرایان دست یافته بود. اما برای میلک، بردن انتخابات در عین اهمیت تاریخی آن فقط اولین گام در برنامه وی برای حقوق همجنسگرایان و برابری بود. میلک نه فقط به دنبال تغییر کلیشههای موجود در مورد همجنسگرایان بلکه پیشبرد یک چهارچوب قانونی بود که همجنسگرایان را حمایت کند، از جمله تصویب منشور حقوق همجنسگرایان و مقابله با یک مجموعه از قوانین که آزادیهای سیاسی و مدنی همجنسگرایان را محدود میساخت.
رهبری
میلک پیش از پیشتازی در مبارزه برای حقوق همجنسگرایان، همانند اکثر مردان همجنسگرا یک زندگی دوگانه داشت: مخفی کردن هویت جنسی خود در طول روز و سپس رفتن به خانه و زندگی در کنار شریک خانگی خود. میلک که یک بار در جریان ضدفرهنگ موجود در دهه ۱۹۶۰ و جنبش رهایی حقوق همجنسگرایان در سال ۱۹۷۲ درگیر شده بود اکنون متعجب بود که علیرغم جمعیت بزرگ همجنسگرایان سانفرانسیسکو، نابرابریهای شدیدی هنوز وجود دارند. او به عنوان یک پیشهور کوچک، الهامبخش دیگران برای بایکوت آن دسته از صاحبان کسب و کار شد که علیه همجنسگرایان رفتار تبعیضآمیز داشتند. میلک توانست جامعه همجنسگرایان سانفرانسیسکو را از طریق فرهمندی و مهارتهای بسیج مدنی متحد سازد. یکی از حامیان وی میگوید: «هاروی توانست مردم را به تحرک وا دارد. او مثل یک میله رعد و برق بود؛ در خودش الکتریسیته داشت».
میلک از مهارتهای شگفتآور خود در سخنوری برای خطاب قرار دادن مخالفان خود، بهره میگرفت و در همین حال برای دفاع از حقوق برابر استدلال میکرد. شاید بهترین مثال در این زمینه سخنرانی میلک در روز جشن آزادی همجنسگرایان در ژوئن ۱۹۷۸ باشد. او در آنجا اعلام کرد: «بر روی مجسمه آزادی نوشته شده: «به من انبوه جمعیت خسته، فقیر و سر در گریبان خود را که آرزوی آزادی دارند بدهید…» در اعلامیه استقلال آمده است: «همه انسانها برابر خلق شدهاند و به آنها حقوق سلبناشدنی مشخصی اعطا شده است…» و در سرود ملی ما آمده است: «آی، بگو به آن بیرق پر ستاره که بر فراز سرزمین آزادی به اهتزاز درآید.» و این برای آقای بریگز و خانم برایانت و همه افراد متعصبی که هستند: این همان چیزی است که آمریکا خوانده میشود. هرچه قدر هم که سخت تلاش کنید، نمیتوانید این واژهها را از اعلامیه استقلال پاک کنید. هر چه قدر هم که سخت تلاش کنید نمی توانید این کلمات را از روی پایه مجسمهی آزادی بردارید و هرچه قدر هم که سخت تلاش کنید، نمیتوانید سرود بیرق پر ستاره را بدون آن کلمات بخوانید. این همان چیزی است که آمریکا خوانده میشود. آمریکا را دوست بدارید یا ترکش کنید.»
میلک، بالاخص از جوانان همجنسگرایی که پس از انتخاب وی به سراغش میآمدند الهام میگرفت. مبارزه میلک برای کسب یک مقام عمومی به جوانان ناامید و از خود بیگانه، امید میبخشید و این انگیزهای جدی برای تداوم مبارزه آنها برای برابری بود. میلک برای روشن کردن انگیزه بنیادین خود برای فرصتهای برابر اغلب به دو نوجوان همجنسگرا که با وی از ریچموند در ایالت مینهسوتا و آلتونا در ایالت پنسیلوانیا تماس گرفتند، اشاره میکند: «تنها چیزی که آنها باید مد نظر داشته باشند امید است و شما باید به آنها امید بدهید. امید به دنیایی بهتر، امید به فردایی بهتر، امید به مکانی بهتر برای کسانی که تحت فشار زیادی در منطقه خود هستند تا بتوانند به آنجا پناه بیاورند…شما باید به مردم امید بدهید.»
فضای مدنی
اف.بی.آی و ادارات پلیس محلی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، به پروندهسازی برای فعالان همجنسگرا میپرداختند. در همین حال ادارات پست، نشانیهای افرادی را که مطالب مرتبط با همجنسگرایی را دریافت میکردند ثبت میکردند. حکومتهای ایالتی، قوانینی تصویب کردند مبنی بر بستن میخانههای خدماتدهنده به همجنسگرایان؛ آنها محلهای تجمع را از مردان و زنان همجنسگرا «پاک» میکردند.
پس از شورشهای استون وال در سال ۱۹۶۹، ایالات متحده را بحثی عمومی در مورد حقوق همجنسگرایان فرا گرفت. گرچه جیمی کارتر با برنامه دفاع از حقوق بشر به ریاست جمهوری در سال ۱۹۷۶ انتخاب شد و بسیاری از ایالات قوانینی داشتند که از همجنسگرایان زن و مرد در برابر تبعیض حمایت میکرد، محافظهکاران در مقابل، در پی تقویت کلیشههای ضد همجنسگرایان بودند. در سال ۱۹۷۷، پیشنهادی از سوی آنیتا برایانت مطرح شد تا قانون ناحیه دِید، در ایالت فلوریدا مبنی بر منع تبعیض بر اساس جهتگیری جنسی نقض شود. این قانون با رأی اکثریت به تصویب رسیده بود. جنبش حقوق همجنسگرایان با مشکلاتی از این دست در شهرهایی در ایالات مینه سوتا، کانزاس و اورگون مواجه شد.
پیام و مخاطب
از نظر هاروی میلک، تنها راه پایان بخشیدن به تبعیض علیه همجنسگرایان در امریکا، شکستن قالبهای موجود و وارد شدن به سیاست محلی بود. بر همین اساس، جنبش حقوق همجنسگرایان تلاشی از پایین را برای انتخاب میلک به هئیت نظار شهر سان فرانسیسکو آغاز کرد؛ اولین تلاشهای وی ناموفق بودند اما میلک به تدریج یک پایگاه حمایتی در حال رشد را برای خود شکل داد. گزارشگری به نام جان کلاود میگوید: «میلک ایدهای قدرتمند داشت: او برای حمایت باید به سراغ پایینیها میرفت و نه بالاییها. او انبوه در حال رشد همجنسگرایان در «سدوم کنار دریا» را قانع کرد که آنها میتوانند نقشی در رهبری شهر داشته باشند و آنها «تابلوهای تبلیغاتی انسانی» را در شهر، کنار گذرگاهها شکل دادند. آنها برای انجام این کار به صورتهایی ظاهر شدند که پیش از آن غیرقابل تصور میآمد. کار آنها بسیار موثر بود.»1 میلک به سراغ هر کسی در آن ناحیه که گوش شنوایی داشت رفت و مغازه دوربینفروشی خود را به محلی برای ثبت نام رسمی افراد برای رای دادن تبدیل کرد و چندین تظاهرات را برای حقوق همجنسگرایان به راه انداخت.
در نوامبر ۱۹۷۸، پس از وارد شدن میلک به هیئت نظار، او با یک قانون ضد همجنسگرایان، مشهور به اقدام بریگز یا پیشنهاد شمارۀ ۶ مواجه شد. این قانون، همجنسگرایان را از تدریس در مدارس منع میکرد. به خاطر آنکه این قانون کل ایالت کالیفرنیا را پوشش میداد، میلک متوجه شد که تنها راه قانع کردن کالیفرنیاییها برای عدم اخراج همجنسگرایان به دلیل جهتگیری جنسی آنها، این بود که همجنسگرایانی که در خفا این شرایط را داشتند، جهتگیری خود را آشکار میکردند. میلک اصرار داشت که همجنسگرایان در کل ایالات متحده از خفا بیرون آمده و حتی اعلام کنند «اگر قرار است گلولهای به مغز من وارد شود بگذار درِ همه پستوها را منهدم سازد.» پیشنهاد همهپرسی شماره ۶ در ۷ نوامبر ۱۹۷۸ با بیش از یک میلیون رای شکست خورد، در حالی که هم رونالد ریگان و هم رئیسجمهور جیمی کارتر از مدارای نوینی با همجنسگرایان در کل کشور دفاع میکردند.
میلک همچنین باور قدرتمندی به عدم خشونت داشت که این امر تا حد زیادی به راهبرد پیامرسانی وی باز میگشت. همانطور که برادرزاده وی، استوارت میلک، میگوید: «تعهد وی به عدم خشونت در هسته اصلی کارهایش قرار داشت.» میلک از جعبه حباب صابون و بوق شاخ گاویاش استفاده کرده و به همراه جامعه همجنسگرایان در راهپیمایی هزاران نفری شهر سان فرانسیسکو شعار میداد «اسم من هاروی میلکه و من اینجا هستم تا شما را به همکاری فرا بخوانم.» اما او هیچگاه اجازه نمیداد حامیانش از کنترل خارج شوند.1 پس از انتخاب شدن، میلک کار سازماندهی خیابانی را به گروههای مردمی وا نهاد که تظاهرات را تا ساختمان شهرداری هدایت میکردند و آنجا میلک ظاهر شده و به آرام کردن جمعیت میپرداخت.
تظاهرات اعتراضی و جنبشهای از پایین، تاکتیکهایی کلیدی در مبارزه میلک بودند اما نقطه اصلی راهبرد او بهبود زندگی شهروندان بود، حتی اگر این به معنی حل مشکلات بنیادین ساکنان شهر میبود. به عنوان مثال، میلک آشکارا اعلام میکرد که «هر کس بتواند مشکل مدفوع سگها (در شهر) را حل کند، میتواند به عنوان شهردار سان فرانسیسکو انتخاب شود، حتی میتواند رئیسجمهور ایالات متحده شود.» میلک توصیه خودش را جدی گرفت و از طرحی دفاع کرد که صاحبان سگ را وادار میکرد مدفوع سگ خود را بردارند. او یک کنفرانس مطبوعاتی سازمان داد که در آن آگاهانه بر مدفوع سگ قدم گذاشت تا نکته خود را روشن سازد. این کار ساده در ملاء عام، روال کار میلک را به عنوان یک سیاستمدار تعریف کرد، نه فقط به خاطر آنکه وی میدانست چگونه توجه رسانهها را به طرح و برنامه خود جلب کند بلکه به خاطر آنکه این امر، تمایل وی را برای حل مشکلات روزمره سانفرانسیسکوییها بیان میکرد.
فعالیتهای فراگستر
میلک به سرعت دریافت که مبارزه وی برای برابری، نه فقط از سوی همجنسگرایان بلکه از سوی طبقه کارگر غیرهمجنسگرا، رایدهندگان پیرو اقلیت، نیز حمایت میشود، کسانی که بخش عمدهای از جمعیت رایدهندگان در سان فرانسیسکو را تشکیل میدادند. بنا به گزارش مجله جامعه همجنسگرایان به نام مدافع «(میلک) جامعه همجنسگرایان را در قالب یک بلوک رایدهنده متحد شکل داد و برنامه عامهگرایانه وی که خانوادههای غیرهمجنسگرا، رایدهندگان طبقه کارگر و شهروندان سالخورده را جذب میکرد، یک پایگاه قدرتمند برای وی فراهم میکرد.»
میلک از آغاز فعالیت سیاسیاش، به دنبال اتحاد با کسب و کارهای محلی خارج از جامعه همجنسگرایان بود. به عنوان نمونه، اتحادیههای کارگران محلی، سالها تلاش کرده بودند شرکت آبجوی کورز را به خاطر عدم جواز اتحادیه، بایکوت کنند در حالی که جامعه همجنسگرایان نیز از سوی همان شرکت مورد تبعیض استخدامی واقع شده بود. با توانایی میلک برای کنار هم قرار دادن این دو جامعه، ائتلاف منحصر به فردی، با موفقیت شکل گرفت و محصولات کورز را از همه میخانههای ناحیه کاسترو در سان فرانسیسکو حذف کرد. همین نوع همکاری بود که به موفقیتهای میلک و جامعه همجنسگرایان منجر شد؛ طبق نظر کلیو جونز، یک فعال همجنسگرا و دوست نزدیک میلک، «او در هر جامعهای تعدادی از افرادی را که میخواستند ما را به اتاق نشیمن و کلیسای خود برای گفتگو دعوت کنند، پیدا میکرد. تلاش هاروی برای برقراری ارتباط، تاثیری بلند مدت و قابل توجه بر سیاست پیشرو و خود جامعه مردان و زنان همجنسگرا داشت. اگر شما به عکسهای روزهای آغازین راهپیماییهای همجنسگرایان نگاهی بیندازید، تقریبا همه جوانان سفیدپوست با موی بلند بودند. تکثر امروز برای من فوقالعاده است.»
متاسفانه فعالیت سیاسی هاروی میلک، در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۸ به نحوی سوگمندانه به پایان رسید. او و شهردار سانفرانسیسکو، جرج ماسکون، در این روز توسط دَن وایت کشته شدند. وایت یکی از ناظران قبلی و معترض شهر بود که خواستار بازگشت به شغل خویش پس از استعفای خود شده بود. علیرغم مرگ میلک، ائتلاف پیشروی وی در سیاست سانفرانسیسکو، میراثی از مدارای همجنسگرایان در سانفرانسیسکو و مدلی برای دفاع از حقوق همجنسگرایان در سراسر ایالات متحده به یادگار گذاشت. کاری که وی در ارتقای مدارا و برابری انجام داد، باعث اعطای مدال ریاست جمهوری آزادی در سال ۲۰۰۹ به وی، پس از مرگش شد. مجله تایم نیز وی را به عنوان یکی از افراد موثر قرن بیستم معرفی کرد. پس از آن، ایالت کالیفرنیا روز ۲۲ می را که روز تولد وی است به عنوان تعطیل رسمی اعلام کرد.
در سال ۲۰۰۸، فیلمی از زندگی وی با عنوان میلک، در هالیوود به صحنه آمد. این فیلم صدای میلک را در میان جنبش امروزین همجنسگرایان در ایالات متحده آورد. این فیلم در هشت مقوله، نامزد اسکار شد و دو اسکار برای بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی دریافت کرد. داستین لنس بِلَک- فیلمنامهنویس- در سخنرانی مراسم اسکار، پس از اعلام برنده شدنش، از تجربه خود با داستان میلک گفت: «من داستان هاروی میلک را شنیدم و این داستان به من امید داد. این داستان به من امید داد که زندگی خودم را بکنم. این داستان به من امید داد که یک روز میتوانم آشکارا همان باشم که هستم…» میراث هاروی میلک، علیرغم مرگ سوگناک وی در سال ۱۹۷۸، از طریق آکادمی حقوق مدنی هاروی میلک زنده است. این آکادمی یک مدرسه در ناحیه کاسترو سانفرانسیسکو است که تاکیدش بر آموزش مبارزه غیرخشونتآمیز و مدارا است.